معیار عشق خداوند متعال از ما انسانها می خواهد تا معیار خشم و عشق خود را همان خشم و عشق او قرار دهیم، و به کسی عشق بورزیم که خداوند را دوست دارد، چراکه او اصل همه خوبی هاست. آخرین مطالب وقتی عقربه ساعت عاشقی لحظه نگاه آمدنت رانشانه می گیرد اشک شوق بی اختیار زمستان وجودم را بیدار و چله انتظار را چلچراغ می کند و درختان سینه چاک بهار برگهای کهنه دلتنگی را با شنیدن بوی بهار جلایی دوباره می بخشند و هلهله کنان آخرین ترانه عشق را رونمایی. برای دیدن لحظه های ناب عاشقی چشم به را ه رسیدن فصل بهارم بیا و بهار همیشه ام باش موضوع مطلب :
آغاز ولایت امام زمان(عج) مبارک
یک روز نسیم خوش خبر می آید
بس مژده به هر کوی و گذر می آید
عطر گل عشق در فضا می پیچد
می آیی و انتظار سر می آید . . .
آهوی رمیده ای که بر می گردی
پیغام سپیده ای که برمی گردی
گفتیم شبی سیاه از غم داریم
انگار شنیده ای که بر می گردی . . .
لبریز ترانه و نوایم با تو
از درد و غم زمان رهایم با تو
تو سبزترین بهار در جان منی
سبز است تمام لحظه ها یم با تو . . .
یک عمر به انتظار ماندیم همه
غمدیده و بیقرار ماندیم همه
بازآ که شکست، دل ز یاد غم تو
بی روی تو بی بهار ماندیم همه . . .
ای وسعت آسمان آبی
آیینه سبز آفتابی
رخشنده ترین ستاره عشق
ای کاش به شام ما بتابی . . .
ای روشنای راه سبز رستگاری!
از چشمه چشم تو نور عشق جاری
می آیی از سمت حضور باور من
می آیی و پیغام سبز عشق داری . . .
دیدیم ترا دوباره بر می گردی
از باغ پر از ستاره برمی گردی
گفتند که چاره نیست بر درد فراق
انگار! برای چاره برمیگردی . . .
تا وعده قیامت تو صبر می کنیم
بر داغ بی نهایت تو، صبر میکنیم
ای از تبار آینه و آفتاب و عشق
تا مژده زیارت تو، صبر میکنیم . . .
از نسل گل و بهار و آیینه تویی
منظومه انتظار دیرینه تویی
ما منتظران وعده دیداریم
خورشید زلال روز آدینه تویی . . .
تا نقش تو هست نقش آیینه ما
بوی خوش گل نشسته در سینه ما
در دیده بهار جاودان می شکفد
با یاد تو ای امید دیرینه ما . . . موضوع مطلب : دلم برای نوشتن از تو بی تاب است قلم خط مرا نمی خواند ای تمامی آمالم ای آخرین لبخند با شکوه آسمان تو را در عطر گل زیبای نرگس در صدای ترنم لطیف باران در دردانه های اشک یاران در لحظه های ناب روییدن درسکوت راه شهیدان در نوای نای یتیمان در شعله های داغ اسیران در برگ برگ کتاب صبر سپیدار می بینم همچون روزهای اول عاشقی می خوانمت شاهدان بی صدای چشمانم را باور کن بی صبرانه در کنار جاده انتظار می پایمت باور ندارم از یادم برده باشی ای مهربانم عاشقانه نگاهت را لطف دلربایت را می خواهم
موضوع مطلب :
و در آن هنگام که بغض تنهایی وجودم را تصاحب کرده و از فقدان یار مهربانیها شکایت دارم و مظلومیت کریم پیامبر رحمت را مخفیانه می گریم و تبرک و سر بر آستان ساییدن را غلط معنا می کنند. با تو یک دنیا حرف های نگفته دارم وقتی کلامم رنگ سکوت می گیرد. ای دریای آبی عشقم تنها عشق حضورت می تواند مرا اسیر سکوت کند. وقتی که به سوی من می ایی و پاهای به شن تپیده ی مرا در ساحل عشق نوازش می دهی می بینمت. و وقتی با آبی آسمان هم صدا می شوی سکوتم را می شکنم. من صدای پای امدنت را در همین لحظه می شنوم. موضوع مطلب :
در لحظه های مات و مبهوت شام اربعین در ابتدای سکوت فراق ماندگار در لابلای دوستی های این و ان در امتداد عشق بی دریغ در انتظار نقظه روشن انس و جان ایستاده نشسته ایم اقا بیاد دلتنگ روزهای روشن و سبز کودکی نشسته روی تاب زندگی بی خیال منتظر امدن کسی و بردنم به اسمان
اقای من لمس حضورت برایم شگرف نیست و بودنم را با وجود تو ست که باور دارم بیا و اربعین را شکوهی دوباره بخش. بیا و کوله بار خستگی ام را زمین گذار و زمستان روحم را بگیر. می خواهم سکوت یخ زده ی قلبم را با بهار عشق تو اواز کنم.
موضوع مطلب : اقاجون قاب دلم بسته شده وا نمیشه اقاجون خسته شدم چرا هویدا نمیشه؟ جمعه ها منتظرم عشق تو خاموش نمیشه بخدا دوستت دارم چرا هیاهو نمیشه؟ تو عزیز جانمی امید هر نگاهمی چرا من پریشونم داغ دلم کم نمیشه؟ تو چراغ راهمی عاشق هر نگاهمی چرا چراغون نمیشه ؟ سرو خرامون نمیشه؟ تو که سرنوشتمی تمام دلنوشتمی چرا شب تموم میشه جمعه فراون تمیشه؟ هر نفس با تو خوشم دعا فراموش نمیشه؟ تو بیا فدات بشم بگو چرا اجابت نمیشه؟ التماس دعا موضوع مطلب : آقای من ! چه سنگین و سخت است دیدن و ندیدن حدیث حاضر غایب شنیدن ای که شوق دیدار از تو جان می گیرد دیدارت تاب و توان می خواهد در انتظار توام ... دریاب مرا موضوع مطلب : تو که باشی ستاره ها تا طلوع سپیده بیدارند و امدنت را نظاره گرند. تو که باشی ماه به شوق حضورت آسمان را ترک نمی کند تو که باشی آینه ها مات می شوند و خود را در در آینه وجوت می یابند تو که باشی امواج خروشان دریا آرام نمیمانند و هر لحظه به یمن ظهورت ساحل را آب پاشی می کنند تو که باشی خورشید دیگر به نورانیت خود نمی بالدو نور وجودش را مدیون توست تو که باشی همه فصلها بهار است و عنچه گلها سر مست از عطر نرگس برای شکوفا شدن چشمک میزنند تو که باشی درختان آواز بیداری را با سر بلندی در لابلای برگها بلند فریاد میکنند. تو که باشی زمین سر مست از عطر مهربانی و شوق وصل سرود عبادی الصالحون سر میدهد به امید آنروز لحظات را می شماریم . اللهم عجل لولیک الفرج موضوع مطلب : در سالهای جبهه و جنگ یادم هست عاشورا بود و مراسم عزداری یکی از فرشته های بهشتی که سالهای اخر جنگ شهد شهادت را نوشید (یادش بخیر و راهش پر رهرو باد)مرا با مفهوم بسیج و بسیجی اشنا ساخت و فهمیدم که بسیجی یعنی: صاف و ساده و صادق و صمیمی بی ریا و بی باک بی صدا و پر کار مخلص و خاکی عاشق شهادت پیرو ولایت بدون اما و اگر بسیجی یعنی نون و القلم و مرد میدان عمل سفیر ارزشها فکر بکر ایرانی پارک علم و پویایی بسیجی یعنی همه جا و همه کس هر چه خوبی هست جلوه ای از قالوا بلی و الست صدای پیوسته ی بودن همیشه آماده رفتن دلبسته زمین و زمین گیر نبودن
بسیجی یعنی : دلم برات تنگ شده
موضوع مطلب : پیوند روزانه پیوندها
لوگو آمار وبلاگ
|