سفارش تبلیغ
صبا ویژن
معیار عشق
خداوند متعال از ما انسانها می خواهد تا معیار خشم و عشق خود را همان خشم و عشق او قرار دهیم، و به کسی عشق بورزیم که خداوند را دوست دارد، چراکه او اصل همه خوبی هاست.
صفحه نخست        عناوین مطالب          نقشه سایت              ATOM            طراح قالب
گروه طراحی قالب من گروه طراحی قالب من گروه طراحی قالب من گروه طراحی قالب من گروه طراحی قالب من
سیاوش امیری جانباز دفاع مقدس، نویسنده و شاعر متعهد انقلاب و از همرزمان مرحوم «حاج ذبیح‌الله بخشی» معروف به حاجی بخشی،‌ به مناسبت درگذشت پیرجبهه‌ها مثنوی سروده 


آی پیر جبهه‌ها یادت به خیر
واصل وصل خدا یادت به خیر

رفتی و از خاک پرّان گشته‌ای
همدم خوب شهیدان گشته‌ای

بی شهیدان سال‌ها خونابه را
نوش جان کردی عزیز جبهه‌ها

مرد میدان بلا حاجی ذبیح
نورچشم بچه‌ها حاجی ذبیح

شیر غران جنوب و غرب ما
ای غریبان را همیشه آشنا

دست‌هایت نذر عباس علی
گوش بر فرمان مولا و ولی

ای حبیب‌بن‌مظاهر گونه مرد
یادگار سالها اندوه و درد

درد گفتم؛ درد آمد بر دلم
با که گویم حاجی بخشی مشکلم

یادشان رفته چرا جنگیده‌ایم
یا چرا درخون خود غلتیده‌ایم

یادشان رفته صفای جبهه‌ها
مردهای با وفای جبهه‌ها

یادشان رفته صنوبرهای پاک
بی‌سر افتادند بر دامان خاک

صدهزاران لاله که پرپرشدند
جملگی نذر علی‌اکبر شدند

آن صنوبرهای غلتان روی خون
سروهای پایدار سرنگون

یاعلی‌گویان شب‌های خطر
فاتحان جمله در خون غوطه‌ور

پاسداران سحرگاهان و روز
شب‌ستیزان به شب شعله فروز

آن خرامان یوزهای شب شکن
چلچراغ روشن هر انجمن

پاک ققنوسان خاکستر شده
جان فدای بیرق رهبر شده

ای کفن‌پوش‌ کفن‌پوشان ما
ای غریو شهر خاموشان ما

پیر گُرد جبهه‌ها حاجی ذبیح
نوکر آل عبا حاجی ذبیح

با شهیدان درد دل کن زین سپس
گو به آنان وارهیدی از قفس

جای تو دردانه در کنج قفس؟
این چنین حرفی مگو نشنیده کس

با شهیدان بعد از این همخانه‌ای
جمع‌شان جمع است و تو پروانه‌ای

یاد آن «کی خسته‌ است» یادش به خیر
«حاج بخشی رسته است» یادش به خیر



موضوع مطلب :

          
دوشنبه 90 دی 19 :: 11:23 عصر

در طلیعه آمدنت

در سکوت لحظه های انتظار

در تاب وتب شمارش ثانیه ها

در ناله نسیم ندبه صبح

در صدای قشنگ اماج دریاها

در نوای هاتف خوش خبرت

لحظه ها را می شمارم

و آمدنت را نظاره گرم

در آ  ای ندای قلب من

درآ   ای خدای صبر من

در آ   ای معاد در کتاب من

در آ  و به داد ما برس

ای فریاد رس

یا حجت ابن الحسن




موضوع مطلب :

          
پنج شنبه 90 دی 15 :: 7:6 عصر

تو باور کن نگاهم را

تو باور صدایم را

سکوت و بغض و اهم را

دلم داره هوایت را

تو سر زن این نمازم را

نیازم را

دل پر رمز و رازم را

تو درکم کن بیا بابا

بیا  بابا

بیا بابا

بابا




موضوع مطلب :

          
جمعه 90 دی 9 :: 10:6 صبح

بس است ای سکوت من که بی تو زنده نیستم

چه سوت و کور بودم ان زمان که بی تو زیستم

فروش دین ببین چنین  به کوچه نبوغها

بیا که شاکی جنون سرد قرن بیستم

سپیده سر زن از افق ! ببین خمار داد را

که دادخفته است داد و من به ما ومن گریستم

تو ظاهری و من به سان سایه پشت پرده ام

به پشت  پرده مخلص ولایت فقیستم

تلا لو نگاه تو منتظر ! ای نظاره گر

مرا ز خواب وارهانده دیده ام که کیستم 

چشم به راه ماهی از نوادگان حیدرم

نگو نفس چه میکشی ! یقین که بی تو نیستم

مهدی

 

 




موضوع مطلب :

          
پنج شنبه 90 دی 1 :: 10:18 عصر
<   1   2   3   
پیوندها
لوگو

آمار وبلاگ
  • بازدید امروز: 0
  • بازدید دیروز: 17
  • کل بازدیدها: 188622
امکانات جانبی