معیار عشق خداوند متعال از ما انسانها می خواهد تا معیار خشم و عشق خود را همان خشم و عشق او قرار دهیم، و به کسی عشق بورزیم که خداوند را دوست دارد، چراکه او اصل همه خوبی هاست. آخرین مطالب در دریای غم اندوه می خوانمت ای ماتم انبوه فاطمه جان ای رب الرسول ای قربانی علی نستوه می خوانمت ای عطر زمین و آسمان ای محبوب تو آیه تطهیری تو نیلوفر زخمی ای یاس خدا دخت نبی روحی فداک "لو لاک لما خلقت الافلاک" سراینده : خودم شهادت سانسوز و پر حزن و اندوه فاطمه زهرا (س)دخت نبی مکرم اسلام (ص) را به همه شیعیان ودلباختگان حریم سرخ ولایت تسلیت عرض مینمایم موضوع مطلب :
در ماه اشک و آه با داغی از فراق با چشمانی براه دلتنگ روی ماه ای قبله ی جهان ای صاحب الزمان تو خورشیدی نهان در ابرها نمان در باران بیا با روح الله بیا ما را رها نما در این جمعه بیا جان زهرا بیا
موضوع مطلب : در کنار پهن دشت زیبای انتظار در گردش دانه های تسبیح الغیاث در لا به لای غوغای مست زندگی در جستجوی نام او در تکاپوی یار یار شدن دیدار عزیز دلم را با شوق بی نهایت به انتظار نشسته ام و بی گمان می آیی! و با آمدنت تمام معنی عشق را تمام حروف الفبای مهربانی را به پایت خواهم ریخت.
اللهم عجل لولیک الفرج.... امین یا رب العالمین
موضوع مطلب : با آبی ترین چشمان آسمانی ام پا به پای باران می گریم تا تو بیایی! و می آیی در سوگ مادرت زهرا گریه امانم نمیدهد! هر قبله را قافله ای وما گرفتار تیغ دو رنگی ! جمعه به جمعه در انتظار نشسته ایم وبا دعای فرج بارانی تر می شویم موضوع مطلب :
فاطمه ! ای تمامی فطرتم فاطمه ! ای بهانه ی خلقتم فاطمه ! ای ماه سپیدار من فاطمه ! ای مشعل بیدار من فاطمه ! ای سوسن و ریحان من فاطمه ! ای پشت در و سینه ی مولای من فاطمه ! ای در همه جا در بقیع فاطمه ! ای عشق علی و نبی فاطمه ! ای سرور دلدادگی فاطمه ! ای یاس کبود علی فاطمه ! ای نور به چشم رسول فاطمه ! ای مظهر بود و نبود فاطمه ! ای محو تماشای تو سرو و گل و سوسن و مولای تو فاطمه جان ! راه و چراغ منی آب حیات و دل و دین منی کوثر دین شفیعه ی محشرم دست بگیر ! یاد تو دل میبرد.
سراینده : مرتضی موضوع مطلب : فاطمه.گل .علی .نبی.فطرت .خلقت.عشق.یاس کبود.رسول در استانه روز طبیعت در لابلای خنده ها در پیچ گره سبزه ها در طعم شیرینی لحظه ها در کنار سبزه و صحرا در گردش بین کوچه باغها یاد و خاطره انان که جانشان را فدای آرامش بهاری ما کردند فراموش نشوند
سبزه ها منتظر ماست بیا تا برویم جاده ها صاف و مهیاست بیا تا برویم بیشه ها ناب و مصفاست بیا تا برویم رودها پر تب و تاب است بیا تا برویم بلبلان شادی می خوانند بیا تا برویم بچه ها عیدی شمارند بیا تا برویم شهدا منتظر ماند بیا تا برویم شهدا تنها نذاریم بیا تا برویم فصل روییدن گلهاست بیا تا برویم فصل بوییدن گلهاست بیا تا برویم شهدا سبزه و صحراند بیا تا برویم شهدا پاک و مصفاند بیا تا برویم شهدا یکسره دریاند بیا تا برویم شهدا عاشق زهراند بیا تا برویم آقاجون منتظر ماست بیا تا برویم او مهدی زهراست بیا تا برویم سراینده:مرتضی موضوع مطلب : شهدا .سبزه.اقاجون.مهدی.زهرا.منتظر.عاشق.دریا.
تولد زینب(س) و گریه پیامبر بر مصایب آن زینب کبرى (س) روز پنجم جمادى الاول سال 5 یا 6 هجرت در مدینه چشم به جهان گشود. خبر تولد نوزاد عزیز، به گوش رسول خدا (ص) رسید. رسول خدا (ص) براى دیدار او به منزل دخترش حضرت فاطمه زهرا (س) آمد و به دختر خود فاطمه (س) فرمود: ((دخترم ، فاطمه جان ، نوزادت را برایم بیاور تا او را ببینم )). فاطمه (س) نوزاد کوچکش را به سینه فشرد، بر گونه هاى دوست داشتنى او بوسه زد، و آن گاه به پدر بزرگوارش داد. پیامبر (ص) فرزند دلبند زهراى عزیزش را در آغوش کشیده صورت خود را به صورت او گذاشت و شروع به اشک ریختن کرد. فاطمه (ص) ناگهان متوجه این صحنه شد و در حالى که شدیدا ناراحت بود از پدر پرسید: پدرم ، چرا گریه مى کنى ؟!
رسول خدا (ص) فرمود: ((گریه ام به این علت است که پس از مرگ من و تو، این دختر دوست داشتنى من سرنوشت غمبارى خواهد داشت ، در نظرم مجسم گشت که او با چه مشکلاتى دردناکى رو به رو مى شود و چه مصیبتهاى بزرگى را به خاطر رضاى خداوند با آغوش باز استقبال مى کند)). در آن دقایقى که آرام اشک مى ریخت و نواده عزیزش را مى بوسید، گاهى نیز چهره از رخسار او برداشته به چهره معصومى که بعدها رسالتى بزرگ را عهده دار مى گشت خیره خیره مى نگریست و در همین جا بود که خطاب به دخترش فاطمه (س) فرمود: ((اى پاره تن من و روشنى چشمانم ، فاطمه جان ، هر کسى که بر زینب و مصایب او بگرید ثواب گریستن کسى را به او مى دهند که بر دو برادر او حسن و حسین گریه کند)).(1) ولادت و پرورش زینب درست ترین گفتار آن است که سیدتنا زینب کبرى (س) در پنجم ماه جمادى الاولى سال پنجم هجرى به دنیا آمده ، و تربیت و پرورش آن دره یتیمه و مروارید گرانبها و بى مانند در کنار پیغمبر اکرم (ص) بوده ، و در خانه رسالت راه رفته ، و از پستان زهراى مرضیه (س) شیر وحى مکیده ، و از دست پسر عموى پیغمبر، امیرالمؤ منین (ع) غذا و خوراک خورده و نمو نموده ، نمو قدسى و پاکیزه ، و با سعادت و نیکبختى ، و پرورش یافته پرورش روحانى و الهى ، و به جامه هاى عظمت و بزرگى به چادر پاکدامنى و حشمت و بزرگوارى پوشیده شده ، و پنج تن اصحاب کساء به تربیت و پرورش و تعلیم و آموختن و تهذیب و پاکیزه گردانیدن او قیام نموده و ایستادگى داشتند، و همین بس است که مربى و مؤ دب و معلم او ایشان باشند.(2) گریه جبرئیل بر مصایب زینب (س) روایت شده است که پس از ولادت حضرت زینب (س)، حسین (ع) که در آن هنگام کودک سه چهار ساله بود، به محضر رسول خدا (ص) آمد و عرض کرد: ((خداوند به من خواهرى عطا کرده است )). پیامبر(ص) با شنیدن این سخن ، منقلب و اندوهگین شد و اشک از دیده فرو ریخت . حسین (ع) پرسید: ((براى چه اندوهگین و گریان شدى ؟)).< p/> پیامبر(ص) فرمود: ((اى نور چشمم ، راز آن به زودى برایت آشکار شود.)) تا اینکه روزى جبرئیل نزد رسول خدا (ص) آمد، در حالى که گریه مى کرد، رسول خدا (ص) از علت گریه او پرسید، جبرئیل عرض کرد: ((این دختر (زینب ) از آغاز زندگى تا پایان عمر همواره با بلا و رنج و اندوه دست به گریبان خواهد بود؛ گاهى به درد مصیبت فراق تو مبتلا شود، زمانى دستخوش ماتم مادرش و سپس ماتم مصیبت جانسوز برادرش امام حسن (ع) گردد و از این مصایب دردناک تر و افزون تر اینکه به مصایب جانسوز کربلا گرفتار شود، به طورى که قامتش خمیده شود و موى سرش سفید گردد.)) پیامبر (ص) گریان شد و صورت پر اشکش را بر صورت زینب (س) نهاد و گریه سختى کرد، زهرا (س) از علت آن پرسید. پیامبر (ص) بخشى از بلاها و مصایبى را که بر زینب (س) وارد مى شود، براى زهرا(س) بیان کرد. حضرت زهرا (س) پرسید: ((اى پدر! پاداش کسى که بر مصایب دخترم زینب (س) گریه کند کیست ؟ پیامبر اکرم (ص) فرمود: ((پاداش او همچون پاداش کسى است که براى مصایب حسن و حسین (ع) گریه مى کند))(3) بشارت تولد زینب و گریه على (ع)
هر پدرى را که بشارت به ولادت فرزند دادند، شاد و حرم گردید، جز على بن ابى طالب (ع) که ولادت هر یک از اولاد او سبب حزن او گردید. در روایت است که چون حضرت زینب متولد شد، امیرالمؤ منین (ع) متوجه به حجره طاهره گردید، در آن وقت حسین (ع) به استقبال پدر شتافت و عرض کرد: اى پدر بزرگوار! همانا خداى کردگار خواهرى به من عطا فرموده امیرالمؤ منین (ع) از شنیدن این سخن بى اختیار اشک از دیده هاى مبارک به رخسار همایونش جارى شد. چون حسین (ع) این حال را از پدر بزرگوارش مشاهده نمود افسرده خاطر گشت . چه ، آمد پدر را بشارت دهد، بشارت مبدل به مصیبت و سبب حزن و اندوه پدر گردید، دل مبارکش ره درد آمد و اشک از دیده مبارکش بر رخسارش جارى گشت و عرض کرد: ((بابا فدایت شوم ، من شما را بشارت آوردم شما گریه مى کنید، سبب چیست و این گریه بر کیست ؟)) على (ع) حسینش را در برگرفت و نوازش نمود و فرمود: ((نور دیده ! زود باشد که سر این گریه آشکار و اثرش نمودار شود.))که اشاره به واقعه کربلا مى کند. همین بشارت را سلمان به پیغمبر داد و آن حضرت هم منقلب گردید. چنان که در بعض کتب است که حضرت رسالت در مسجد تشریف داشت آن وقت سلمان شرفیاب خدمت گردید و آن سرور را به ولادت آن مظلومه بشارت داد و تهنیت گفت . آن حضرت بگریست و فرمود: ((اى سلمان جبرییل از جانب خداوند جلیل خبر آورد که این مولود گرامى مصیبتش غیر معدود باشد تا به آلام کربلا مبتلا شود، الخ ))(4) نامگذارى زینب از طرف خداوند هنگامى که زینب (س) متولد شد، مادرش حضرت زهرا (س) او را نزد پدرش امیرالمؤ منین (ع) آورده و گفت : این نوزاد را نامگذارى کنید! حضرت فرمود: من از رسول خدا جلو نمى افتم . در این ایام حضرت رسول اکرم (ص) در مسافرت بود. پس از مراجعت از سفر، امیرالمؤ منین على (ع) به آن حضرت عرض کرد: نامى را براى نوزاد انتخاب کنید. رسول خدا (ص) فرمود: من بر پروردگارم سبقت نمى گیرم . در این هنگام جبرئیل (ع) فرود آمده و سلام خداوند را به پیامبر(ص) ابلاغ کرده و گفت : نام این نوزاد را ((زینب )) بگذارید! خداوند بزرگ این نام را براى او بر برگزیده است . بعد مصایب و مشکلاتى را که بر آن حضرت وارد خواهد شد، بازگو کرد. پیامبر اکرم (ص) گریست و فرمود: هر کس بر این دختر بگرید، همانند کسى است که بر برادرانش حسن و حسین گریسته باشد.(5) فرزند فاطمه
علیا حضرت زینب ، نخستین دخترى است که از فاطمه (س) به دنیا آمده ، و او پس از امام حسن و امام حسین (ع) بزرگترین فرزندان فاطمه (س) بوده ، و نیز گفته اند: دلیل بر آن است که راویان حدیث و بیان کنندگان اخبار در ایام اضطهار - یعنى روزگار غلبه و چیرگى ظلم و ستم ستمگران بر مؤ منین - هر گاه مى خواستند از امیرالمؤ منین على (ع) روایتى نقل کنند مى گفتند: این روایت از ابى زینب است ، و اینکه امیرالمؤ منین (ع) را به این کنیه مى نامیدند، براى آن است که زینب کبرى (س) پس از امام حسن و امام حسین - علیهماالسلام - بزرگترین فرزندان آن حضرت بوده ، و امیرالمؤ منین (ع) نزد دشمنانش به این کنیه معروف نبوده است .(6) تغذیه زینب از زبان پیامبر حضرت زینب (س) مانند دو برادرش حسن و حسین (ع) از زبان رسول الله (ص) تغذى مى کرد. همان طور که در بسیارى از اخبار آمده است ، پیغمبر (ص) زبان خود را در دهان حسنین مى گذاشت ، آنان با مکیدن زبان پیغمبر تغذیه مى شدند و از همین طریق گوشت و پوست بدنشان مى رویید و رشد مى کرد، در مورد حضرت زینب (س) نیز همین عمل را انجام مى داد. در جلد اول از کتاب خرایج راوندى (صفحه 94) معجزه یکصد و پنجاه و پنج (155) از حضرت صادق (ع) چنین روایت کرده است : امام صادق (ع) فرمود: پیغمبر (ص) پیوسته نزد فرزندان شیر خوار فاطمه مى آمد، از آب دهان خود آنان را تغذیه مى کرد و سپس به فاطمه (س) مى فرمود به آنان شیر ندهید))(7) لقب هاى حضرت زینب (س) الف ) زینب کبرى : این لقب براى مشخص شدن و تمییز دادن او از سایر خواهرانش (که از دیگر زنان امیرمؤ منان به دنیا آمده بودند) بود. ب )الصدیقة الصغرى : چون (( صدیقة )) لقب مبارک مادرش ، زهراى مرضیه (س) است ، و از سویى شباهت هاى بى شمارى میان مادر و دختر وجود داشت ، لذا حضرت زینب را (( صدیقه صغرى )) ملقب کردند. ج ) عقیله / عقیله بنى هاشم / عقیله الطالبین : (( عقیله )) به معناى بانویى است که در قومش از کرامت و ارجمندى ویژه اى بر خوردار باشد و در خانه اش عزت و محبت فوق العاده اى داشته باشد. د) دیگر لقب ها: از دیگر لقب هاى حضرت زینب ، موثقه عارفه ، عالمه غیرمعلمه ، عابده آل على ، فاضله و کامله است . (8) کنیه حضرت زینب (س) کنیه آن علیا حضرت (( ام کلثوم )) است ، و این که ایشان را (( زینب کبرى )) مى گویند، براى آن است که فرق باشد بین او و بین کسى از خواهرانش که به آن نام و کنیه نامیده شده است . چنان که ملقبه به (( صدیقه صغرى )) شده است ، براى فرق بین او و مادرش صدیقه کبرى فاطمه زهراصلوات الله علیهما. (9) پاورقی 1- خطابه زینب کبرى (س) پشتوانه انقالب امام حسین (ع) صفحات 55 - 57 اثر دانشمند محترم محمد مقیمى از انتشارات سعدى ، به نقل از طراز المذهب ، ص 32 و 22. 2- زینب کبرى ، ص 139. 3- الخصائص الزینبیه ، ص 155 ناسخ التواریخ زینب (س) ص 47 4- ناسخ التواریخ حضرت زینب کبرى (س)، ج 1، ص 45 و 46. 5- فاطمه زهرا (س) دل پیامبر، ص 854 6- زینب کبرى ، ص 137 و 138 7- پیام آور کربلا، ص 17 8- ره توشه راهیان نور، ص 258. 9- زینب کبرى ، ص 137. منبع:سایت جامع فرهنگی مذهبی شهید اوینی
موضوع مطلب : تو می دانی یقین دارم که می آیی تو می دانی قنوتم را سجودم را تو می خوانی کتابم را نگاه چشم براهم را صدای پای خوابم را تو می بینی هبوطم را سقوطم را نوای نای سوتم را نجاتم ده از این دریا بجان مادرت زهرا
موضوع مطلب :
عید آمد عید پس شادی کنید لب ز لب بگشوده قنادی کنید شربت ذکر خدا شیرین تر است جلوه نور خدا رنگین تر است کام جان از یاد او شیرین کنید سر در دل را به نور آذین کنید شادی عید از بهار زندگی است عید بی تقوا و طاعت عید نیست عید مردم همره نقل و نبات عید اهل دل رواج صالحات عید یعنی روز تازه سال نو یعنی اخلاق جدید و حال نو عید را تنها چراغانی ندان یا هیاهوی خیابانی ندان عید با کفش و کلاه تازه نیست جز به گفتار و نگاه تازه نیست عیدهایی کز پی رنگی بود مایه اندوه و دل تنگی بود عید باید در دل و جانت بود رونق اخلاق و ایمانت بود قلب تو باید چراغانی شود در رضای حق دلت فانی شود عید ما شور و سرور ماندگار عیدی ما رحمت پروردگار عید ما روز ظهور قاِم است چون سرور و شادیمانی دایم است می شود آن دم بهار بی خزان این جهان پیر می گردد جوان میشود بر چیده چون ظلم و ستم می نشیند شادمانی جای غم عید ما یعنی که جانها روشن است دل زایمان و ولایت گلشن است قلب خود را نور افشانی کنیم آسمان دل چراغانی کنیم شاعر : جواد محدثی موضوع مطلب : پیوند روزانه پیوندها
لوگو آمار وبلاگ
|