و در آن هنگام که بغض تنهایی وجودم را تصاحب کرده
و از فقدان یار مهربانیها شکایت دارم
و مظلومیت کریم پیامبر رحمت را مخفیانه می گریم
و تبرک و سر بر آستان ساییدن را غلط معنا می کنند.
با تو یک دنیا حرف های نگفته دارم
وقتی کلامم رنگ سکوت می گیرد.
ای دریای آبی عشقم
تنها عشق حضورت می تواند مرا اسیر سکوت کند.
وقتی که به سوی من می ایی و
پاهای به شن تپیده ی مرا در ساحل عشق نوازش می دهی
می بینمت.
و
وقتی با آبی آسمان هم صدا می شوی سکوتم را می شکنم.
من صدای پای امدنت را در همین لحظه می شنوم.
موضوع مطلب :