می آیی
و عشق در رکاب سمند تو
می نازد و می نوازد
ای باغ پر گلم ای غنچه در نقاب
باز شو جانم فدای تو
ای روشنی چشم من به تو
می پایم راه را در هوای تو
ای چشمه ی زلال
در آرزوی تو و در هوای اب
صخره ها سهل می شود با ترانه ها
بارها حضور حاضر و غایب شنیده ام
لیک با حضور ناب تو من غایب ندیده ام
ای آفتاب شرقی هر طلوع
بر ما بتاب و بشکن غروب
موضوع مطلب :